"برکشیده از بقچهی خاطرات"
یکی از شبهای سال 1393 میزبان دکتر حسین کریمزاده بودم. دکترای مخابرات دارد و تألیفات و ترجمههایی در فنّ مخابرات. سرودههایی هم دارد که گوشه و کنار چاپ شده امّا تاکنون مجموعهی مستقلی چاپ نکرده. اصالتاً اهل یزد است و بیشتر ساکن تهران.
حسین کریمزاده از طریق فروغ فرخزاد با اخوان ثالث آشنا میشود و بعد با عماد خراسانی و دکتر شریعتی و... . خاطرات بسیاری از ایشان دارد. او همسایهی دیوار به دیوار فروغ فرخزاد بوده در تهران. میگفت: در وسط حیاط خانهی فروغ چاه آبی بود. روزی فروغ موهای سرش را تیغ کرده بود و قصد خودکشی داشت! و می خواست خودش را درون چاه بیندازد. «فاطمه جان» ـ خدمتکار خانهی فروغ ـ سر و صدا راه میاندازد. این جیغ و هوار مرا با سرعت از اتاق خانه بیرون کشاند و مانع از اقدام فروغ شدم. به ابراهیم گلستان خبر دادند که زود بیا...
کریمزاده میگفت: چند ماه بعد از فروغ پرسیدم: چرا موهایت را تیغ زدی؟ و فروغ به طنز پاسخ داد: تا حالا فرق سرم را ندیده بودم؛ میخواستم ببینم!
پینوشت: عنوان "برکشیده از بقچهی خاطرات" را از دوستی وام گرفتهام








